نوژانوژا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

دخترم نوژا

26 ماهگی پرستوی من

پری کوچولوی من الان 26 ماه و 13 روز رو پشت سر گذاشته یه سری اخلاقیاتش  رو به بهبوده اما یه سریش رو به وخامت.....تا حالا اگه چیزی و میخواست و بهش نمیرسید و یا میخواست ما به حرفش بشیم ؛خودشو پرت میکرد روی زمین و میگفت: آخ ......اوفتادم(oooftadam) .....که ما بهش توجه کنیم.خدارو شکر با تلاشهای من و بابایی این رفتار از سرش افتاداگه کسی میومد طرفش که بغلش کنه و یا ببوستش سریع موهاشو میکشید و میزد تو سر خودش که این هم از سرش افتاد اما حالا......تمام ساعتهاشو کارتون پر کرده کلی سی دی داره انواع خاله ستاره و خاله شادونه و موش و گربه و.... البته کیتی  رو یادم رفت بگم که فعلا سوگلی همه سی دی هاست تمام رفتارهاشو با کیتی مقایسه میکنه م...
13 آذر 1391

من و عسل بانو

از روز 5 شنبه اسم نونی تبدیل به نوژا شد .اینقدر خوشکل ادا میکنه که ضعف میکنم .دلم واسه نونی گفتنت تنگ میشه .اسم حدیث هم از حث به حدیث تغییر کرد.بهداد هم شده باداد؛پسر خالش هم بهش میگه بیداد ...ماهان هم که هنوز مامانه ... رفته سر یخچال و یه ظرف سردار پیرکس که توش شیرینی بود رو برداشته وبغل کرده که ببره تو اتاق و همه جا پخش و پلا کنه .بهش میگم نوژا نندازی!!!!جوابمو نمیدی 2 بار دیگه تکرار میکنم ...یه پشت چشمی نازک میکنه و نگاهم هم نمیکنه ...همینطور که داره میره با تحکم میگه:اوب ...باسه(خوب...باشه) ایفون و برمیداره یه نیم ساعتی همینطور صدا میزنه:آگا......حدیث......عمه......فَلَت(فضیلت)...هانو(خانوم جون)..... تازگیها نو...
21 آبان 1391

این روزهای ما...

پیشی موبایلم اینقدر کتک خورده و شیر خورده و حرفهای تو رو تکرار کرده و میو میو کرده که فکر کنم remove بشه بهتره تا توی گوشیم باشه و داغون کنه گوشیمو پس بای بای پیشی گوشی قبلیمو دادم دست پریسا؛دوستم؛امان از زمانی که گوشی منو ببینه تو دستش ؛به زور ازش میگیره میگه :مامانه..............تازه کلی هم گریه چاشنیشه.منم که: از خجالت آب میشم 12 ابان بود که شب ساعت 3 از عروسی برگشتم خونه ؛نوژا و بابایی توی خونه بودن ؛نوژا خوابه و بابا بیدار....نیم ساعتی طول کشید تا عزم خواب کردیم ...همین که چشامون گرم شد نوژا بیدار شد......ایرادی که نگرفت نبود .همش بنی اسراییلی بود .......1)گفت ":آب باد یعنی آب بده .. رفتیم تو آشپزخونه آب خورده2)چشمش...
18 آبان 1391

علایق نوژا

علاقه مند شدید به انواع ژله علاقه مند به بستنی علاقه شدید به پارک علاقه شدید به عمه ها مخصوصا حدیث علاقه به چیدن گلهای آقا جون علاقه به خواب توی ماشین البته موقع خواب انگشتش باید توی نافش باشه   علاقه به عینک و جانماز بابایی علاقه به چیپس و پفک بر خلاف میل من علاقه به حبوبات مخصوصا لوبیا چیتی علاقه زیاد به کباب مخصوصا کباب لاری علاقه به تخم مرغ و پنکک واسه صبحانه و لازانیا و پاستا حالا هر موقع که باشه و شف برگر ناندو که هر وقت از اونجا رد میشم اشاره میکنه میگه:ام(am) علاقه زیاد به هندونه و نواع میوه علاقه وافر به کارتون که تازگی یه تلویزیو...
20 شهريور 1391

نوژا در آستانه 2 سالگی

یه مدتیه من و نوژا خیلی خوب با هم کنار میایم دیگه کم کم راه افتادیم که با هم تبادل نظر کنیم حرفهای همو میفهمیم و با هم کنار میاییم یعنی من با نوژا کنار میام نه نوژا با من .به قول بابایی اگه تا حالا به جای زبان نوژا سعی کرده بودی و یه زبون دیگه یاد گرفته بودی خیلی واست بهتر بود جونم واست بگه که..............خیلی دختر آرومی شدی به توصیه مریم جون که مربی کودکستانه از اول ماه رمضون تا حالا ؛صبحها که میرم سر کار شما رو تو خونه میذارم تا اذیت نشی و آرامش داشته باشی .واقعا نتیجه بخش بوده .ازش ممنونم 2 شب پیش با هم رفتیم عروسی(aos) بر خلاف چیزی که تصور میکردم خیلی خانوم و متین روی صندلی نشسته بودی (گاهی اوقات هم روی میز!!...
20 شهريور 1391

نوژا...

خط خطی های ذهن نوژا یه روز نوژا رو با خودم بردم محل کارم ؛ماژیک و کاغذ دادم دستش بهش میگم:مامانی چی کشیدی؟ میگه چیپس!!!!!!!   ...
2 شهريور 1391

زبان نازدونه ای 2

هیناد :هندوانه          آبلا :ابنبات     آبلو:ابمیوه      عمی:عمه      حَث:حدیث     گا:پارک     آلی:خاله        توسک:سوسک     هون:خون     هال:پذیرایی خونمون     نیش:نشستن           نام نام:عوض کردن پمپرز    گوش:گوش و گوشواره      تاب تاب:تاب سواری     دا:خوندن کتاب     لَفت:رفت      گو:قو      اَک...
1 تير 1391

شیرین من

زمان :1391/2/30 مکان:داخل ماشین افراد حاضر :مامان و بابا و نوژا گلی از کنار پارک رد میشیم منو بابا مشغول صحبتیم .تا چشمش میوفته به پارک با یه شوق خاصی میگه :گا .....گا(پارک) من و بابا هم که خسته ایم به روی خودمون نیاوردیم .از کنارش که گذشتیم نوژا شعر تاب تاب میخونه تا دلمون بسوزه ببریمش پارک....... نیم ساعت بعد...........بازم توی ماشین: نوژا زیر شالم قایم شده _ مامان رو به بابا :نوژا نیست؟ (دستش رو از زیر شالم در میاره ) _ مامان: کجا رفته؟ _ نوژا: گا(پارک) بچم هنوز تو فکره پارک بود     ...
1 خرداد 1391

کودکانه های کودکم

از وقتی هوا خوب شده پارک رفتن ما هم شروع شده .با وجود مشغله کاری زیاد من ومخصوصا بابایی باز هم سعی میکنیم پارک رفتن رو فراموش نکنیم .نوژا هم که عاشق نی نی ها و پارک یا به قول نوژا"گا".از کنار پارک که رد میشیم نوژا با شوق و ذوق خاصی من و بابایی رو صدا میزنه و میگه "گا" "گا"یعنی میبینید؟؟؟؟؟؟؟؟ پارکه ها!!!!!!!!!!! وقتی میریم قلعه بادی بالا رفتنش از قلعه بادی دیدنیه یه ردیف بچه پشت سرش قطار میشن تا نوژا بره بالا دلم غش میره واسه ذوق کردناش وقتی از سرسره قلعه بادی میاد پایین اما به جاش موهام سفید میشه تا اینکه نوژا بازیش تموم شه همش میترسم بچه های بزرگتر باهاش برخورد کنن آخه همیشه عضو کوچیک قلعه بادیه هر بار که از خونه میریم بیرون اگه کسی...
24 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نوژا می باشد