کودکانه های کودکم
از وقتی هوا خوب شده پارک رفتن ما هم شروع شده .با وجود مشغله کاری زیاد من ومخصوصا بابایی باز هم سعی میکنیم پارک رفتن رو فراموش نکنیم .نوژا هم که عاشق نی نی ها و پارک یا به قول نوژا"گا".از کنار پارک که رد میشیم نوژا با شوق و ذوق خاصی من و بابایی رو صدا میزنه و میگه "گا" "گا"یعنی میبینید؟؟؟؟؟؟؟؟ پارکه ها!!!!!!!!!!! وقتی میریم قلعه بادی بالا رفتنش از قلعه بادی دیدنیه یه ردیف بچه پشت سرش قطار میشن تا نوژا بره بالا دلم غش میره واسه ذوق کردناش وقتی از سرسره قلعه بادی میاد پایین اما به جاش موهام سفید میشه تا اینکه نوژا بازیش تموم شه همش میترسم بچه های بزرگتر باهاش برخورد کنن آخه همیشه عضو کوچیک قلعه بادیه
هر بار که از خونه میریم بیرون اگه کسی ازش بپرسه کجا بودی میگه پارک بودم.
به نوژا میگیم به به چه لباس قشنگی کی برات خریده ؟تاحالا میگفت بابا اما تازگی میگه عمه......خوش به حال عمه ها که نوژا رو سفیدشون میکنه.
دیگه جمله میبنده عسل بانوی من اما 2 کلمه ای:بابا یفت.
اگه یه مرد غریبه رو ببینه با چشمای گشاد میگه آگا یعنی آقا.
فیلم به دنیا اومدنش رو گذاشتم بهش میگم نینی چیکار میکنه لباش رو کج میکنه والکی گریه میکنه.
فیلم چند ماهگیشو میذارم واسش ...توی فیلم میگم نوژا بگو آقا ....یه دفعه برمیگرده و نگاهم میکنه و میگه آگا.
هر جا بریم که عروسک داشته باشن اولین کاری که میکنه اینه که لباس عروسکا رو در میاره.بابایی یه عروسک از گچین واسه نوژا آورده که موهاش گیسه و دامن پوشیده بوووووووود و شعر دامن من چین چینیه رو میخونه ..اما نوژا موهاشو کنده لباسش هم در آورده وقتی که عروسک شروع میکنه به خوندن چندشم میشه که چشمم بیفته به عروسک ببخت برگشته
چند شب پیش نوژا سرما خورده بود و تب داشت از توی خواب هذیون میگفت اما به زبون خودش با چشمای بسته دست میکشید روی صورتم و دست میزد به گوشم و میگفت "گوس"(گوش)دست میکشید به موهام و میگفت "مو"بعد یه دفعه میگفت "ناناس "(طناز)یه چند ثانیه بعد میگفت "گا" یه ثانیه بعد میگفت " نی نی"تو اوج ناراحتی خنده ام گرفته بود از کاراش .
وقتی کار بدی انجام میده میگم بهش:نوژا نکن مامان اونم همینطور که کارشو ادامه میده میگه "س"یعنی باشه اما هنوز دست از کارش نکشیده!!!!!!!!!!
بابا دوست شده در حد تیم ملی از پشت تلفن که صدای باباشو میشنوه گریه میکنه و تو خونه مرتب صداش میکنه و واسش اشک میریزه اما همین که میاد خونه دیگه خیالش راحت میشه و طرفش هم نمیره
هنوز پرسه فرار من از دست نوژا ادامه داره
پ.ن:چند سال قبل جایی خونده بودم که تجربه هر آدمی به قد عمر همه آدمهاست حالا معنیشو میفهمم و بهش رسیدم .حالا میفهمم که اگه هرکس میخواست همه چیزو خودش تجربه کنه تا به یه جایی برسه هنوز آدمها توی غار بودن .