پایان 15 ماهگی و اتفاقات هفته اخر آن
روز شنبه 26/آذر /90 نوژا رو بردم خونه خاله فریبا .وقتی که رفتم دنبال نوژا بهم گفتن که از صبح تا حالا چیزی نخورده و همش حالت تهوع داشته یه بار هم بالا آورده .منم از ترس داشتم میمردم که یعنی چش شده؟؟؟؟؟اومدیم خونه ا_س_ه_ا_ل هم بهش اضافه شده بود منم داروی خونگی واسش دم کردم و بهش دادم و نهار هم بهش دادم و نوژا شروع کرد به بازی یه دفعه وسط بازی هرچی خورده بود بالا آورد سر و صورتشو شستم و خوابوندمش تا عصر که بیدار شد دیدم خیلی وضع وخیمه آب میخوره بالا میاره و خیلی بی حاله ما هم سریع بردیمش دکتر از قضا شب هم مهمون داشتم واسه شام .دکتر گفت باید بستری شه که من قبول نکردم و یه آمپول زدیم به نوژا و اومدیم خونه با یه پاکت دارو...