ما آمدیم
خدا رو شکر گل دختر من با مهد کودک خوب کنار اومده و فعلا مشکلی نداشتیم .صبحها با شوق میره مهد کودک.خدا رو شکر از این بابت.دیگه خودم هم راحت شدم از اینجا و اونجا گذاشتنش.اما هنوز تصمیم نگرفتم که زمستون هم ببرمش یا نه...بیچاره مربیشون میگفت دم به دقیقه ایراد پارک و وسایل بازی توی مهد رو میگیره اونها هم مجبورن ببرنش بیچاره مربیاشون تو این گرما چه میکشنوقتی از مهد میاد میپرسم امروز مهد چطور بود؟نوژا میگه نی نی به نی نی زد حالا معلوم نیست کدوم نی نی؟؟؟؟؟ همه بچه ها از دید نوژا نی نی هستند اما دیروز اسم یکی از همکلاسیاش گفت :ستایش
جونم واست بگه که تازگیها قهر کردن و یاد گرفتی که خیلی با مزه قهر میکنی دست به سینه میشی و روت و میکنی اونور و یا اینطوری قهر میکنی:
اینجا هم خونه خاله رویا بودیم
و نماز خوندنت و عشقه
اینجا هم خونه آقا جون هستیم تو شیراز
و اینجا هم ایران لند رفتیم که خیلی بهت خوش گذشت و بار اولی بود که اونجا میرفتیم و عاشق دایناسور بزرگ وسط شهر بازی شدی و اداش و در میاریه اینجا هم با بابا سوار قطار شدین و حدود 2 ساعت اونجا بودم و از تمام بازی ها رو سوار شدی و متاسفانه گوشیم شارژ نداشت و همین یه دونه شد عکس ما...
و این دفعه از شیراز واسش سرسره خریدیم .الان اتاقش دیگه جا نداره .واقعا عاشق سرسره است روزی هزاز بار باباشو بوس میکنه و میگه دست درد نکنه سرسره خریدی.روزی هم که رسیدیم با بهداد کلی سرسره سواری کردن و میخندیدن .
...و خنده هایت زیباترین طنین دلنشین زندگی ماست.