نوژانوژا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

دخترم نوژا

به فرزند عزیزم...

1391/8/20 8:30
نویسنده : اسما
554 بازدید
اشتراک گذاری

  آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، 

اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم

 اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن

 یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم

 برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...

وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن

 وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر

 وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو

 وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....

 زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی

 از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو

 یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم

 کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم

  فرزند دلبندم،دوستت دارم

 

 

 

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

الهام مامان امير علي و امير حسين
20 آبان 91 9:15
سلام عزیزم براتون لینک دادم
مونا مامان امیرسام
21 آبان 91 2:01
واقعا این متن حرف دل همه پدر و مادرهااس.خدا همه بچه ها رو هدایت کنه.
آتنا مامان آرشیدا
7 آذر 91 10:46
عزیزم واقعا قشنگ جملات را ادا می کنی خیلی زیبا بود ان شاءالله خدا همشه مراقب شما و خانواده خوبت باشه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نوژا می باشد