نوژانوژا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

دخترم نوژا

...و ما

1391/10/25 9:33
نویسنده : اسما
687 بازدید
اشتراک گذاری

از روز شنبه مورخ 23/دی تصمیممون قطعی شد واسه جدا کردن اتاق خواب نوژا؛وبالاخره عملی شد و از ظهر همون روز نوژا جدا خوابید اما تا زمانی که خوابش ببره من توی تخت 1 متریش باهاش میخوابم که کار بسی دشواریست.از وقتی نفسمو جدا میخوابونم  دیگه شبها خوابم نمیبره آخه جدایی واسم سخته .تا اونروز  3 سال و 1 ماه و 8 روز بود که ما از هم جدا نخوابیده بودیم البته به احتساب بارداری.واسم روانی کننده است .اینم یه مرحله دیگه از جدا شدنه که واقعا دلگیره؛

پیش چشمم داره روز بروز بزرگتر میشه و از من دورتر ؛چقدر واسم سخته بچه ای که تا حالا نفس به نفسم بوده الان دیگه تو بغلم نمیخوابه و میخواد استقلالشو نشونم بده و اصرار داره که تو تختش بخوابه .میخواد بهم بفهمونه که داره بزرگ میشه ....خانوم میشه.....یه روزی هم از پیشمون میره تا خودش یه زندگی رو شروع کنه و من میمونم با این خاطرات قشنگ این روزهام.یه زمانی میرسه که دیگه شاید 2_3 روز بگذره و از من یادی نکنه امیدوارم که اینطوری نباشه چون دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم.  اینها طبیعیات زندگیه ....سالم باشن و خوش واسه ما پدر و مادرا کافیه.

وقتی واسش یه دختر دارم شاه نداره میخونم و اونم با من میخونه؛به اون قسمتش که میگه به کس کسونش نمیدم میرسیم نوژا همشو با تاکید میگه "مییییییدم"......من بازم دلم میلرزه که نکنه یه روزی برسه که اختلاف نظر داشته باشیم و مجبور بشیم نظرهامونو به هم تحمیل کنیم ؟اینها واقعات زندگیه که منم دارم سعی میکنم با واقعیتها کنار بیام

...و تا ابد مادرانه نگرانم....

25/دی/91 دوشنبه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان دانیال
26 دی 91 16:02
سلام وبتون خیلی قشنگه خوشحال میشم به ما هم سر بزنید اگه موافق تبادل لینک هستید خبر بدید
مامان سها
27 دی 91 12:30
مستقل شدن دختر ماه رو تبریک میگم راست می گی مامانی خیلی سخته ... قلب آدم فشرده می شه با دوری این بچه ها خدا حفظش کنه ایشالا عاقبت به خیر بشه ما هم به شادی اونا شادیم ببوسش عروسکتو
مامان پریسا
28 دی 91 12:32
نگران بودم نگران تر شدم.. وای از حالا نگو که قراره از پیشمون برن.یا چند روز بگذره و به یادمون نباشن......خیلی سخته...... اشالله بجه های با معرفت با احساس و مهربونی هستن.
مریم (مامان روشا)
28 دی 91 12:52
خصوصی
مریم (مامان روشا)
28 دی 91 12:56
ناااازی...دقیقا" مثل من...منم هنوز نتونستم روشارو جدا کنم ولی دیگه باید شروع کنم چون هرچی دیرتر بشه سختر میشه خواهر بچه های این دوره زمونه رو میبینی توروخدا...منم وقتی میگفتم به کس کسونش نمیدم روشا میگفت مییییییییییدم
اسما
28 دی 91 20:23
سلام دوست گلم.اره واقعا همه اینایی که میگی درسته.باز دخترا بهترن از پسرا.بیشتر هوای مامان و باباهاشونو دارن.یه جورایی پشتم لرزید وترس برم داشت.ایشالا همیشه شادوسالم باشین
سوسن
29 دی 91 2:27
مستقل شدن دخمل گلت مبارک باشه. مامان نوژا از حرفات خیلی دلم گرفت .. ولی به قول خودت اینها واقعیت های زندگیه که باید با تمام تلخیش پذیرفت
محمد
29 دی 91 10:41
شادباشید وسلامت آفرین بر نوژا خانم گل
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نوژا می باشد