نوژانوژا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

دخترم نوژا

لحظه لحظه های با هم بودن

1391/9/16 18:18
نویسنده : اسما
858 بازدید
اشتراک گذاری

یه بازی من و نوژا داریم که خیلی مورد علاقه من بوده از بچگی..... الان هم از بازیهای مورد علاقه نوژاست.روی انگشت خودم و نوژا چشم و ابرو میکشم و به جاشون حرف میزنیم:انگشت بازی


بهار زندگی من عاشق بارونه وقتی هوا ابری میشه دستاشو به شکل دعا بالا میبره و میگه: خدا باروون...

چند باری هم که نم نمک بارون اومده با هم رفتیم توی حیاط و توی تالار خونمون نشستیم و بارون تماشا کردیم البته با کمی توپ بازی و بدو بدو...باران

بارون

نوژا هم به خاطر نم نم بارون موهاش به هم ریخته و یه کوچولو فر شده


وقتی میخوایم بریم از خونه بیرون تا لباسشو در میارم سریع میدوه ومیره پشت مبل قایم میشه ..باید به هزار ترفند راضیش کنم بیاد بیرون.ترفندایی مثل بهداد ...دینا...ایسودا...پودربچه و کرم که خیلی دوست داره وقتی هم آماده میشیم به 3 سوت پزیشنشو بهم میریزه


ژست


 

مثل من خشک کن میندازه روی دوش و میره کنار شیر آب صندلی میذاره عروکش وبغل میکنه و میگه :نام نامش بشورمخجالت


عاشق کتاب قصه هاشه همشو نو باید با هم بریزیم کف اتاق و یکی یکی بخونیم بعضی هاشونم چند بار خنده میشن و در حالت خوابیده و نوژا هم روی دست من ....حتی موقع خواب و شیر خوردن!!!!


 

همین که کار بدی میکنی کم ناراحت میشم خودت زود میفهمی و میای نازم میکنی و میگی: مامانی... بشید(ببخشید)..مگه میتونم دیگه ناراحت باشم


 

رفتیم خونه خاله فریبا و عمو احمد بالا سر گرانا وایساده بودی نگاش کردی و گفتی: جانم...من گه ضعف کردم واست . چند دقیقه بعد با یه حالت نازی گفتی خدایااااا


 

وقتی از خونه مامان جون یا خاله زهرا که بر میگردیم میگی:بَشید...حافظ..(ببخشید..خداحافظ)

...و تا ابدعاشق با تو بودنم

5 شنبه16.9.1391

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مامان سها
17 آذر 91 11:08
دوستت دارم نوژا جون و مامانیش بوس به قول خودت هوارتا
مونا مامان امیرسام
18 آذر 91 1:42
قررررررررررررربون دستای کوچولوت عزیزم. اای جان که اینگده ناز به دوربین نگاه میکنی. کلی هم با شیرین زبونیهات دل مامانی رو میبری .
مامان سونیا
19 آذر 91 8:03
ای جونم به این ناناز خانم که روز به روز با نمک تر میشه و بیشتر دلبری میکنه
الينا گلينا
19 آذر 91 11:33
چه بازي قشنگي
محمد
19 آذر 91 11:44
سالم وشاد باشید. با افتخار جزء دوستانم قرارتون دادم
مریم (مامان روشا)
20 آذر 91 1:03
ای جونم چه کار جالبی تیپشو ببین خانوم خوشگله آخ از این لباس پوشیدن نگو که..... ایشالا همه ی لحظه هاتون پراز شادی باشه
مهدی ملقب به قدیمی
23 آذر 91 17:12
هنوز هم در ساحل خیالم طرحی از یاد حضور خالی ات باقیست...... بیا پیش از آنکه جزر و مد های این دریای متلاطم آخرین نقش های امیدم را بر هم زند..... =======
مامان پریسا
25 آذر 91 10:58
اخی خیلی از حرفاش دقیقا مثل پریا هستش عزیزم
آدرینا
27 آذر 91 21:38
چه دخملک ناسی
مامانی درسا
28 آذر 91 3:23
ای جونم به این مامان و دختری ...... اسما گلم بودن در کنار این فرشته ها همین طوری لذت بخشه وای به روزی که فرشته ای مثل نوژا کنار آدم باشه ....... زنده باشی عسلم
اتنا مامان آرشیدا
29 آذر 91 8:37
سلام عزیزم مرسی از این که به ما سر می زنی
دُخـملـیـــــــــ ـ✿
29 آذر 91 11:26
ای جونم..................قربون این دنیای کوشولوی دلاشون برم که با این دوتا چشم و ابرو چقدی خوشحال میشنو لذت میبرن ممنون به ما سر زدید با افتخار لینکید عزیزم
بابای ارشیا
29 آذر 91 14:58
چه عاشقانه می نگاری این رفاقت با فرشته ات را در آسمان زیبای قلبی که به جواهر مادر بودن مرصع و به کمالات مهرمادرانه منقش گشته با خوندن نوشته هات حال کردم میدونی چرا؟ نه برای اینکه مادرانه نوشتی ، نه ×! همه اینطوری می نویسند . ولی آنقدر واقعی نوشتی که تک تک حس هات رو حس کردم . دعا می کنم این عشقت برایت مایه عزت و دلخوشی بشه . انشالله عروسیش رو ببینی و مادرشدنش رو . اونوقت یادش بینداز این روزهای زیبایت را تا اونیز از روزهای زیبای مادر بودنش برایت بگوید
محمد
29 آذر 91 15:15
دو قدم مانده به رقصیدن برف یک نفس مانده به سرما و به یخ چشم در چشم زمستانی دگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما یلدا پیشاپیش مبارک
مامان شاهزاده خانم
29 آذر 91 15:26
سلام ماشاله به دخمل نازتون ببخشید یه نوژا خانمی به ما سر زده بود ولی ادرس وبلاگشو نذاشته بود واسه همین من 2 تا نوژا جون پیدا کردم تو وبلاگای نی نی ها نمیدونم کدوم یکیتون بودید واسه همین شرط ادب بود که بهشون سر بزنم اگه شما بودید بگید بهم مرسی
مامان سونیا
29 آذر 91 16:05
گذشت پاییز ، آمد فصل سرما / سرآغازش شب زیبای یلدا چه شبهای درازی دارد این فصل / یقین زلف سیه گیسوی یلدا در این فصل زمستان یکدلی به / محبت ، دوستی ، سیمای یلدا شب یلدا عجب نیکو فتاده / به ماه دی که آید بوی یلدا در ایام گذشته کرسی عشق / بپا بود از شب والای یلدا به روی کرسی و سینی فراوان / عیان بود از صفا صد خوی یلدا لحاف و منقل و آتش به خانه / نشسته دور هم ، همسوی یلدا ز برف و داستان راه مانده / سخنها رفته از سرمای یلدا ز سنجد ، آش کشک و قصه گفتن / بسی دریای قصه پای یلدا ز نو رسمی بپا از بهر فردا / صفا و خرمی فردای یلدا مبارک باد فصل برف و باران / به یمن نعمت دیمای یلدا مقدم شکر ایزد کن به عالم / ز حاصل پر ثمر دارای یلدا
وانیا باستان پور
29 آذر 91 20:51
یلداتون مبارک
دُخـملـیـــــــــ شکلکـــــــــ✿
30 آذر 91 3:07
سلام عزیزم امیدوارم تو این ثانیه ها هرکجا که نبضت پروانه وار میزند لحظات پایانی پاییزتان خوب و یلدایی پر از محبت خداوند براتون آرزو میکنم از طرف مامان انیس سادات دخملیـــــــــــ خونه
مامان عرشیا
6 دی 91 11:00
خیلی بازی جالبیه... از این به بعد منم واسه عرشیا انجامش میدم
مامانی درسا
8 دی 91 3:23
اودم دوباره روی ماهتو دیدم و رفتم نوژا گلی
مامان سها
8 دی 91 23:43
سلام مامانی خوبین ؟ بازم که کم پیدایین که راستی نوژا جون فرفری ش هم قشنگه خدا ی بارون مواظب نوژا جون باش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نوژا می باشد