اولين پارك و اولين قدم
جمعه شب مورخ 11/6/90 با آقا جون و عمو مجيد رفتيم پارك .آقا جون نوژا رو برد سمت وسايل بازي .بچم بار اولي بود كه مياومد پارك اخه شش ماه اول كه همش از ترس سرماخوردگي خونه نشستيم 6 ماه دوم هم از گرما.... آقاجون و عمه سميرا ميگفتن كلي ذوق كرده قربونش برم.ديگه ديشب عزممنو جزم كرديم نوژا رو برديم پارك .عسلك من كلي ذوق زده بود همش ميگفت تاتا.وقتي هم از پارك مياومديم بيرون كلي با وسايلها باي باي كرد
ديشب مورخ 14/6/90خونه خاله فاطي بوديم .نوژا هم طبق معمول كه عاشق وايسادنه دستشو گرفته بود به ميز و ايستاده بود.يه دفعه ديدم نوژا از حواس پرتي ما استفاده كرد و دستشو ول كرد و فاصله مبل تا ميز رو خودش به تنهايي اومد كلي قند تو دلم آب شد واسه اولين استقلال راه رفتنش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی