پایان هفت ماهگی
به لطف خداالان هفت ماهه که نوژا تو این دنیا جاهای جدید و آدم های جدید را تجربه میکنه و ما هم سعی می کنیم کمکش کنیم و هوا هم خوب یاری میکنه تا نوژا دنیا رو بهتر بشناسه یک ماه خوب دیگه رو هم من و بابایی و نوژا پشت سر گذاشتیم....... خدا جونم با تمام وجودم خوشحالم و ممنونتم
هفت ماهگی و روروک سواری
هفت ماهگی و ده روز مریضی
هفت ماهگی و اولین مسافرت
هفت ماهگی و سوراخ کردن گوش
هفت ماهگی در آوردن دو تا دندون طلا
هفت ماهگی و سر کار رفتنم همراه با خونه به خونه رفتن نوژای گلم ؛مخصوصارفتن به خونه خاله زهرا
هفت ماهگی و نشستن
هفت ماهگی و زخم صورت نوژا از حواس پرتی بابایی
هفت ماهگی و زمین خوردن از دست خاله نحله
هفت ماهگی و مهمونی رفتن فراوون
هفت ماهگی و همسایه شدن با عمه ها.................
هفت ماهگی و چرخش سریع و سینه خیز رفتن به عقب
هفت ماهگی و ترس از غریبه ها
هفت ماهگی و کشف تمام وسایل خونه
هفت ماهگی و دراز کردن دستش واسه اینکه بغلش کنی
اوووووووووووووووووووووووه ه ه چقدر اتفاق خوب و بد بالاخره تموم شدی هفت ماهگی از امروز هشت ماهگی رو شروع میکنیم با هم. عاشقتم.... دوست دارم هوارتاااااا......