و باز هم 1سال تاخیر اومدیم
ما اومدیم با کلی خبر و عکس اول از همه تولد بانوی ۴ساله ما که به انتخاب خودش کیک تولدش رو انتخاب کرد.نوژا واسه کیک تولد4 سالگیش دورا رو انتخاب کرد اما ما هر چی گشتیم وسایل دورا یافت نشد.یه تولد کوچیک گرفتیم که کلی به نوژا خوش گذشت کادوی من و بابایی یه میز ارایشی بود به قول خودش ارایشگری و کادوی مامان جون و بابایی هم یه قلعه بود که خیلی وقت بود ارزوش رو داشت.
نوژای ما دیگه خودش تصمیم میگیره که با ما بیاد بیرون یا نه چند شب قبل رفتیم عروسی اما نوژا نیومد و به درخواست خودش رفت خونه اقا جون...
حدود یک ساله که دیگه ننوشتم به خاطر کلی تغییرات
خونمون رو عوض کردیم.....کار جدید من.... کلاسهای مختلف ....و از همه مهمتردرگیریهای ذهن یک مامان خسته اما از ین به بعد میخوام بازم واسه گلدونه خانوم بنویسم دختری که یک سال بزرگتر و خانوم تر شده و حرفاش پخته تر و سوالهاش عجیب تر .... ترجیح میدم وقایع این یک سال روبا عکس بیان کنم
روز دختر سال 1393
عروسی مینا و به قول نوژا دختر خالم
تولد گرانا که تنها بچه های تولد نوژا و گرانا و ماهان بودن
تابستان 93 چله گاه
و نوژایی که دوست داره شبیه مامان باشه
همیشه عاشقت خواهم ماند
2/6/1394