و....من
الان یه مدتی هم هست که خیلی حال و حوصله ندارم به عبارتی خیلی دپرسم آخه کارها اونطوری که میخوام پیش نمیره و هیچی بر وفق مرادم نیست دلم یه تحول اساسی میخواد.دوست دارم چشمام و ببندم و پازل بهم ریخته من بشه عین روز اولش از طرف دیگه کابوسهای مادرانه ام بی پایان شده دغدغه های ذهنم هم منو رها نمیکنن دیدن مستقل ترشدنت و ترس از رها کردن دست من دیوونه ام میکنه از تفکر اطرافیانم متنفرم که میخوان به خودشون و بقیه القا کنن که پسر داشتن بهتر از دختر داشتنه.... که چی......اگه پسر داشته باشی بعد چند صباحی خودش از پس خودش بر میاد اما کابوس مادران دختر دار چیه؟؟اینه که هر لحظه باید منتظر یه جفت چشم گریون باشن و یا زبونم لال یه اتفاق شوم...اینه تفکرات یه مشت آدم کوته فکر که بلندای تفکراتشون اندازه پرواز مرغ خونگیه ببخش منو گل دخترم اگه واست کم میزارم و اعصابم درهمه.واسم دعا کن تحملم زیاد شه و از پس مشکلاتم بر بیام
و عاشقانه و مادرانه دوستت دارم و به داشتنت میبالم فرشته مهربونیها
شنبه 23شهریور 92