نوژانوژا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه سن داره

دخترم نوژا

درگیریهای ما و ذهن ما...

1392/2/22 10:45
نویسنده : اسما
770 بازدید
اشتراک گذاری

بعضی روزها با خودم میگم این منم که مادر شدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟یه روزی حتی فکرش هم نمیکردم که مادر بشم و بتونم بچه داری کنم.اما مادر شدم و بچه داری هم کردم حتی یه لحظه هم تصور نمیکردم که اینجوری بپرستمش ..اما مادر شدم و پرستیدمش..خدایا هر چقدر شکر کنم که به ما نوژا دادی؛بازم کمه..خدایا 1000 مرتبه شکر

و حالا این نوژاست که پا به پای من آشپزی میکنه...ظرف میشوره...لباس تو لباسشویی میاندازه ... شیرینی میپزه و مثل بابا کباب درست میکنه...البته ظرف شستنش و لباس پهن کردنش واقعیه ...صندلی میذاره کنارم و کمکم میکنه تو گربه شور کردن ظرفها...یه حالی میده به دوتامون که خدا میدونه

یه اجاق گاز کوچولو داره که تولدش از بهداد کادو گرفته و یه سری قابلمه و بشقاب هم داره نهارشو میریزم تو قابلمه اش و نوژا میذارتش رو گاز و روشنش میکنه و بعد میکشه تو بشقاب و با هم میخوریم ...من میشم نوژا  و نوژا هم میشه مامانم وای که بهترین خاله بازی عمرمه

هر کاری که انجام میدیم میاد میپرسه : کچار(kochar )میکنی؟؟؟؟؟ و ما  هم واسش توضیح میدیم _منظورش چکار هست_

عاشق تپاک(tepak)_کتاب_هست و آرزوی من هم کتابخون شدنشه

و من عاشق اون لحظه ای هستم که وقتی کنار هم خوابیدیم دستشو حلقه میکنه تو گردنم و بوسم میکنه و میگه مامان دوست دارم.. و اون لحظه ؛لحظه سر مستی منه...

و..... پروسه دستشویی رفتن با موفقیت در حال پیشرفته روز افزونیه که واقعا معضل بزرگی واسمون بود اما هنوز رو به اتمام نیست اما از همینجا از همکاری صمیمانه نوژا جونی تشکر میکنم

و با استقلال کامل لباس انتخاب میکنه و کفش میپوشه که توی این مورد یه درگیری کوچولو داریم

...و در پی دستیابی به انواع کرم برای زدن به صورت مبارکشون هستن حتی کرم ترک پا که که از دست نوژا در امان نیست

در ضمن هنوز با مشکل غذا نخوردن دست و پنجه نرم میکنیم اما هنوز سالاد جز چیزهایی هست که باهاش مشکلی نداریم که اونم دردی رو دوا نمیکنه...

و همچنان در حمام کردن مشکل سر شویی داریم

 

....و این منم که مادرانه برایت مادری میکنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان ماهان
22 اردیبهشت 92 11:01
عزززززززززيزم نوژا جون اينجوري نميشه ،يه روز بيد بيام دستپختت رو ببينم و كد بانوگريت رو..نااااااااااااازي كه كمك حال ماماني

تشریف بیارین خوشحال میشیم
مامان نوژاجوني
22 اردیبهشت 92 11:38
الهي فداي تك تك كارها وشيرين زبونيهات بره خاله
رنگارنگ
22 اردیبهشت 92 13:34
به راستیکه بهشت زیر پای مادران است
متین من
23 اردیبهشت 92 0:15
خدا دخترت واست حفظ کنه
خیلی بامزه تلفظ میکنه چکاروکتاب رو
خیلی خوبه ازهمین حالا به فکرمامانش هست بهش کمک میکنه معلومه دخترزرنگیه افرین
وخیلی هم مهربون که دستش حلقه میکنه دورگردن ماماتنش ومعلومه مامانش خیلی دوس داره
امیدوارم کتاب خون ودرس خون بشه دراینده وبه ارزوت برسی مامانش
تمام وسایل اشپزخونش هم که تکمیله مثل اجاق گاز وبشقاب و... مامانی فکرهمه جاش کرده بوده
امیدوارم مشکل غذاخوردنش هم حل بشه این روزها همه مامانا درگیرن وشده واسشون فکر
وبدون مامانی خیلی بااحساس این پست واست نوشته وخیلی دوس داره خاله جون همیشه موفق باشی

ممنون که به ما سرزدین خاله مهربون
مامان سها
23 اردیبهشت 92 16:45
تک تک نوشته هاتو تصور کردم احساس شیرینی بود ... لبخند بر لبان ما نشاندی دختر!!! اینم یکی دیگه از شیرین کاریهات !!! ندیده دوستت دارم نوژا جونم
مامان سها
23 اردیبهشت 92 16:46
مامالن اسما با تاخیر روز مادر رو بهت تبریک می گم من اون روزا کمرنگ بودم شرمنده
الينا گلينا
24 اردیبهشت 92 13:54
مواردي كه نوشتي دقيقا كارهاي الينا را برام تداعي كرد.جالبه كه همشون عين همند

همشون شیرین و مهربون هستند
مرجان مامان آران
24 اردیبهشت 92 23:09
عزيز دلمممم افرين كه انقدر كمك ميكنيييييي خدا نوژا خوشگلو حفظ كنه عزيزم
اسما
27 اردیبهشت 92 13:28
سلام اسما جوون. الهی بگردم این دخترک نازو که کمکت میکنه مخصوثا تو گربه شور کردن الهی خدا واستون حفظش کنه
مامان سونیا
28 اردیبهشت 92 10:09
افرین به این دختر زرنگ مامانی دیگه غمی نداره ظرفا رو کی میشوره نوژا لبسا رو کی میشوره نوزا -غذار و کی میپزه نوژاعاشق کتاب کیه نوزا افرین و هزار مرحبا به این دخمل خانم خوب وزرنگ به روزیم
مامان دانیال
28 اردیبهشت 92 16:42
عزیزم چه با مزه شدی خشگلم از تلفظkocharخیلی خوشم اومد کلی خندیدم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نوژا می باشد