ماجراهای سفر ما
ار قبل از تعطیلات تصمیم گرفتیم که با دوستامون بریم سفر شمال اما تصمیممون عوض شد و قرار شد بریم تهران و بعد شد کیش ....و در آخر به بندر عباس بسنده کردیم .روز 9فروردین حرکت کردیم به سمت بندر عباس و اونجا خونه عمو رسول و سوسن جون موندیم و نوژا کلی با گیتار زدن و جاز زدن عمو رسول حال میکرد و میرقصید و دهم هم رفتیم جزیره هرمز که جای بسیار زیبا و بکری بود ونهار هم غذای محلی ها رو خوردیم شب هم اونجا موندیم و تا صبح لب دریا بودیم و خیلی بهمون خوش گذشت و روز یازدهم اومدیم بندر عباس و شب که رفتیم لب دریا نوژا خانوم کلی کایت هوا کرد همراه با ذوق فراوان.و روز 12 هم هم برگشتیم .در کل مسافرت کوتاه و خیلی خوبی بود و اونقدرها هم که فکر میکردیم بندر شلوغ نبود و اینگونه بود که برنامه ریزی ما برای سفر ؛اینطوری سر و تهش هم اومد.
نوژا در دره رنگین کمان_هرمز
اینم نوژا و امیر محمد و ایناز
اینم فرشی که از خاکهای همونجا درست کرده بودن که البته یک کم کمرنگ شده بود
نوژا در حال خاک بازی