ما و برف بازی
من و بابایی تصمیم گرفتیم که واسه تعطیلات 22 بهمن یه حالی به خودمون بدیم و تصمیم گرفتیم که بریم پیست اسکی پولادکف.....روز شنبه رفتیم پولاد کف با خاله زهرا و خاله آرزو و خانواده هاشون.خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به نوژا که به خاطر اینکه همش کوله بابایی بود جون نمیتونست تو برفها راه بره.اما چشمتون روز بد نبینه؛ گلاب به روتون از زمانی که رسیدیم شیراز نوژا افتاد روی ا_س_ت_ف_ر_ا_غ ؛اون موقع شب هم جایی باز نبود بردیمش درمانگاه که دکتر گفت سرما خورده یه آمپول زد و شر بت سر ما خوردگی داد و اومدیم خونه امااااااا باز از فردا همون اتفاق افتاد و نوژا هیچی نمیخورد الا آب و تا چیزی میخورد سریع بالا میاورد و از 2 روز بعد هم ا_س_ه_ا_ل .... جدم اومد جلو چشمم از بس که حرص نوژا رو خوردم.خدا رو شکر بعد ار 4 روز حال عمومی نوژا بهتر شد و منم برگشتم سر کار ؛خسته و کوفته تر از قبل
اینم طناز و مهدی و نوژا با آدم برفی که ساخته بودند:
پ.ن:در تشخیص بعضی از دکتر ها آدم میمونه که اینها درس خوندن واقعا؟؟آخه علایم سرما خوردگی اینه؟؟؟؟؟؟؟والا من که دکتر نیستم میفهمم که این علایم مربوط به سرما خوردگی نیست .زیر دست چه کسایی افتادیم چه کسایی شدن دکتر مملکتمون.